او می آید تا دوباره بخواند ما را

او می‌آید

با کوله‎باری از عشق

و سبدی، پُر از گل محمّدی

او می‌آید

تا دوباره بخواند ما را

و ما !

دوباره می‎خوانیم

آیات فراموش‌شده را

و دوباره احیا می‎شویم

او می‌آید

با کوله‌باری از عشق

و دلی به وسعت دریا

و چشمانی به گرمی خورشید

و روشنی ماه

او می‎آید

با عصایی در دست

و دمی چون عیسی

او می‌آید

تا ما را از دریای نفاق برهاند

و ما !     

رها می‎شویم

از استبداد

از تبعیض

از رنگ‌ها و نیرنگ‌ها

از فرهنگ قوم لوط

از غم‌ها

از تنگدستی‌ها

و حاکمان زور

او می‏ آید

تا ما را معنی کند

و ما !

معنی می‎شویم

او می‏ آید

و ما !  

خانه دل را با گلابِ توبه، خواهیم شست

همه اسماعیل می شویم

برای احیاء شدن کشته می شویم

او می‎آید

او حبیب خوبی است.

او طبیب خوبی است.

می‎پذیرد ما را

می‎شناسد ما را

دردهای ما را

زخم‌های ما را

او شفای خوبی است

او دوای خوبی است

رسولی عمارلویی (الف – خورگام)

.