پل صراط
پل صراط
حاج رضا وحاج اکبر با عصایی که در راه رفتن کمک حال شان بود، به دادگاه میرفتند تا به نفع و یا ضرر بنده خدایی شهادت بدهند.
پرسیدم: به کجا چنین شتابان ؟!
حاج رضا گفت: ما را برای دادن گواهی خواسته اند ! در شک و تردیدیم، برویم یا نرویم. اگرنرویم فامیل است و همسایه ! از واقعیت پرونده هم بی خبریم !
گفتم: یادتان هست ازمن می خواستید برای تان از پل صراط بگویم که به اندازه تارمو نازک است و زیرش آتش ؟!
حاج اکبرگفت: بله !
گفتم: شما الان درحال عبور از این پل هستید !
حاج رضا گفت: چطور ؟!
گفتم: شما بهعنوان گواه به دادگاه می روید، یعنی الآن روی پل صراط ایستاده اید ! مرز بین حق و باطل !
اگر در دادن گواهی رعایت حق را کردید و حق پیروز شد، از پل گذشته اید، و اگر حقیقت را فدای پول، فامیل و دوست کردید، یعنی سقوط از پل !
پل صراط همان نیت خوب و بد ما آدم هاست !
حاج رضا دست حاج اکبر را گرفت وگفت: بیا تا سقوط نکرده ایم برگردیم !
هردوی آن ها از راهی که می رفتند بازگشتند.
و این یعنی گذشتن از پل صراطی که از روی جهنم میگذرد و به مرز بهشت میرسد.
از کتاب: مناجات بی بی
نوشته: رسولی عمارلویی
.---------------------------------
- ۹۷/۱۱/۱۸
سلام من یه سایت درسی( گام به گام و نمونه سوال ) دارم میخوام تبلیغات متنی بگیرم براش
شما تبلیغات دارید؟